سوریه نرفتهام. چه قبل از شروع جنگ و چه بعدش که سروکارم افتاد به نوشتن از مردانی که پایان زندگی دنیا
هر انسانی داستانی دارد.داستانی منحصر به فرد و پرفراز و نشیب که روایتگر تمام گرههای فرش رنگارنگ بافت
تا اکبر موتور را آورد من هم ناگرا را برداشتم و سوار موتورش شدم و به سمت میدان شهیاد رفتیم. مردم تا
شاید یک کلمه کافی باشد تا تو را به فکر فرو برد که چگونه است که زنی مرد میشود. زمانی که مردش، تکیهگا
این کتاب حکایت مردی است از دیار رئیسعلی دلواری. مردی به زلالی دریا و به صبوری و تنومندی نخلهای جنوب
جهان گفت:«قاسم رفت» و عشق گفت:«قاسم آمد.» من و همگان،حرف عشق را به رسمیت شناختیم، آمدنش را باور ک
زندگی جریان داشت که جنگ آمد. با جنگ هم زندگی ادامه داشت، بعد از آن هم همین طور.در این بین، بعضیها ب
هشتاد داستانک این مجموعه در دو بخش چهل تاییذیل عناوین«جنگ»و «صلح»به رشته تحریر در آمدخ تا داستان اصح
پنج سالی از اقامت سیدمحمد و همسرش در لبنان میگذشت. در این مدت چند نوه دیگر به نوههایشان اضافه شده
بوی شیرین فرهاد در چهار فصل نوشته شده که در ابتدای هر فصل راوی، حامدنامی است که از رفاقتش با محمد م
در این چند روز با خاک انس گرفتهام؛ بوی خاک گرفتهام، رنگ خاک گرفتهام. حال میفهمم که چرا پیامبر «ص
این کتاب روایتی زنانه از طلبه شهید عباس شیرازی « قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی و مسئول تبلیغات جبه
روز و شبی از پاییز پرتنش 1401 بر من نگذشت که از خودم نپرسیده باشم ؛ اگر آقای حاج قاسم سلیمانی در میا
ماجرا از آنجایی شروع شدکه در صبحگاه26آوریل 1988 نیروهای مقاومت حزب الله با نفوذ به منطقه هارداو درجن
روایت مهاجرت ایرانیان به عراق و عراقیان به ایران به قرنها قبل برمیگردد که به دلایل متعهدد فرهنگی،
سرهنگ ممتاز گفت:« چیزی از من بخواه.» نگاهش کردم و گفتم:« چی داری که به من بدهی؟» گفت:« دعوا نکن.یک چ
این قصه شرایط جنگی است در سختترین حالت ممکنبرای عبرت گرفتن همه کسانی که دورشان را دیوار کشیدهاندوب
این بانو یکی از کسانی است که میتواند نمایشگر حقیقت گرایش زن در جامعه اسلامی باشد نه فقط در جمهوری ا
داستان زندگی مردی که عضو گارد شاهنشاهی بوده در جنگ ظفاره از طرف ارتش پهلوی حضور داشته بعد از انقلاب
از تیپش خوشم نمیآمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد میپوشید
صدام حسین باز ، کردهای عراقی را آوارۀ ایران کرده و این بار سعید با یک خواهش آمده ببیندت. میگوید: «ا
از خاطرات جنگ اسم میبری؛ صحنههای زیادی از عملیات مختلف از جلوی چشمهای «اصحاب کریمی» میگذرد؛
ببین چقدر کشته دادهایم. ببین چه جور می جنگیم و هیچکس به فرد یادمون نمیرسه .تو یه فکری به حال ما بکن
هجده سال پیش از نوشتن این کتاب، انگار زمین و آسمان دست به دست هم داده بودند تا سرنوشت مقطعی از جنگ ر
پرسیدم وقتی شهید شد، تو چند سالت بود؟ گفت: «دوازده.» گفتم: «خاکش کجاست؟» گفت: «دریا!»
کتاب دوم از مجموعه آسمان به خاطرات شهید تیمسار سرلشگر خلبان جواد فکوری که فرمانده نیروی هوایی و وزیر
هواپیمای جنگی با هواپیمای مسافربری فرق دارد. هواپیمای مسافربری قشنگ است.
اینک شوکران مجموعه ای از مجموعه های انتشارات روایت فتح است که زندگی شهدای جانباز را از زبان همسرانشا
اینک شوکران مجموعه ای از مجموعه های انتشارات روایت فتح است که زندگی شهدای جانباز را از زبان همسرانشا
کتاب رنجبر به روایت همسر شهید، جلد چهارم از مجموعه کتاب های اینک شوکران می باشد.
اینک شوکران مجموعه ای از مجموعه های انتشارات روایت فتح است که زندگی شهدای جانباز را از زبان همسرانشا
علی رغم اینکه خانواده شهید «فرهاد خادم» زرتشتی هستند اما نسبت به سرنوشت کشورشان ایران، بی توجه نبوده
کتاب حاضر همراهی با لحظاتی از زندگی مادر شهیدان رضا و علی غیاثوند است. یک همراهی تلخ و شیرین.
اکنون در این روزگار به ظاهر آرام، «غاده چمران» با لحنی شکسته، داستانی روایت می کند
جنگ معشوق همه ی مرد های واقعی عالم بود. حسادت کاری از پیش نمی برد.
هنوز سال های اول جنگ بود. آدم هایی که آمده بودند هیچ کدام تا به حال یک جنگ درست و حسابی ندیده بودند.
ماجرای کتاب از آشنایی اکرم باقری با همسرش آغاز می شود.
شهید علی تجلایی به عنوان نماد مقاومت در روزهای محاصره سوسنگرد شناخته می شود. او از فرماندهان سپاه اس
چند سطل شربت درست کردیم و به آن هایی که از ناحیه شکم مجروح نشده بودند، دادیم. بعد به اتاقی که من مسئ
حسین که نبود، همه چیز زندگی با خودم بود. چه مریض می شد، خودم مریض می شدم، لازم می شد برای خانه چیزی
شهید حسین املاکی در شب عاشورای حسینی ۱۳۴۰ در روستای کولاک محله از توابع شهرستان لنگرود دیده به جهان
زندگی صیاد یک زندگی است با سعی و تلاش مداوم و غوطهخوردن در سختیهایی که هر کس نمیتواند به راحتی از
صدایش میزدند میرزا محمد. گاهی میرزا، گاهی محمد. از همان اول بلد نبود لبخند بزند، فقط گاهی بلد بود ز
از او چیزهای ظاهری یاد نگرفتم. الان هم لباسپوشیدنم مثل سابق است. او تیپ خودش را میزد، من هم تیپ خو
عاشق موسیقی بود؛ هم پاپ و هم سنتی. اگر با بچه های فامیل جمع می شدند می زدند به دل جاده و می رفتند سف
صادق در سال 1394 به سوریه رفت و جزء مدافعان حرم گردید. بعد از یک سال جنگیدن علیه تروریست های وهابی،
بچه های غواص با چشمهای نمناک به حاج قاسم نگاه میکردند.این حالت، نمایشی بود از دلشکستگی غواصها.
دامنه جنگ با تمام سختیهایش هر روز بیشتر وسعت مییافت.
شهید مرادی کمی قبل از جنگ نامزد می کند و سه، چهار ماه بعد از شروع جنگ هم به شهادت می رسد.
چمران مثل هیچکس نبـود، مثل هیچکس هـم زندگی نکرد.زندگی او پـر بـود از بلندیهایـی کـه روی آنها میایسـت
«یادگاران» عنوان کتاب هایی است که بنا دارد تصویرهایی از سال های جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شد
هرجا میرفتیم فکروذکرش جبهه و جنگ بود. آنقدر که دیگر زده شدم. گفتم: «جنگ تمام شده، چرا ولش نمیکنی؟
مردان جنگ بعد از جنگ به سه دسته تقسیم می شوند. آیادستۀ چهارمی هم وجود داشته است؛ دست های که نه به گذ
ناصر کاظمی که از اول ناصر کاظمی نبود. یکی بود مثل بقیۀ مردم. مدرسه می رفت، درس می خواند، بازی می کرد
هر روز صبح،زمسـتان و تابسـتان، در گرما و سرما، توی حیاط اذان میگفت و بزرگ و کوچک خانواده را بیدار می
خاطرات پیـش رو تنها صد خاطره از مردی اسـت که در زندگی کوتاهش مبارزه کرد، صاحب همسـر و فرزند شد، رفا
کتاب «شهید غلامرضا رضایی» شماره بیست و سه از سری مجموعه کتاب های «یادگاران» است که به خاطرات خانواده
این صد خاطره روایت گوشه ای از زندگی فرماندهی است که تمام دنیایش را در کوله پشتی خود می ریخت و زیر س
توی زندگی خیلی از آدمها لحظات، ساعتها و روزهایی هست که تصویرشان تا آخر عمر روی تمام زندگی سایه میان
علی را به جسارت و دلاوری میشناختند .سختگیر و جدی بود، آن قدر که گاهی فکر می کردی اگرسرپیچی کنی اعدا
این اثر، روایت کوشش و مبارزهی یکی از مبارزان عرصه پرتلاطم نیم قرن اخیر است که میدانها و صحنههای گ
این کتاب برداشتی داستانی از زندگی جانباز مدافع حرم، عباس دهقانی است. جوانی اهل گوریگاه که بیشتر روزه
39کیلو تمام، خاطرات پسر روستایی نوجوانیست که زودتر از زمان مقرر، سربازِ جبههی جنگ شد و تنها یک سال
در این کتاب خاطرات همسر "شهید منوچهر مدق"، از سال های زندگی مشترک و خصوصیات اخلاقی و سرنوشت او، روای
ستاره های کوکب، روایت مادرانه و شیرینی از زندگی بانو کوکب اسکندری مادر شهیدان حسن، علی و رضا مظفر اس
این کتاب، حکایت سربازی است که دوران خدمت سربازیاش مقارن با جنگ تحمیلی میشود. او که تمام تلاشش در ا
جنگ همیشه زیر لایههای این خاک و آب جاری است. نبرد شکوهمند حق و باطل.اما دست روزگار برگ جدیدی از مظل
حاج سعید با موهای سپید و لباس مقدس سپاه برایم حکم یک فرمانده با تجربه را داشت او درکنار دانش آموزان
افراد مشتاقی که میخواهند پا به عرصه متعالی فرهنگی بگذارند باید بدانند چه موانع و خطرهایی بر سر راه