فروشگاه اینترنتی روایت فتح

محصولات مرتبط

ستاره های کوکب روایت داستانی از مادر شهیدان حسن، علی و رضا مظفر
حلوای عروسی (زندگی نامه داستانی شهید محمدرضا مرادی به روایت مادر شهید)
مگر چشم تو دریاست! (مرحوم حجت الاسلام والمسلمین جنیدی و شهیدان محمد، عبدالحمید،نصرالله و رضا جنیدی به روایت همسر و مادری مجاهد)
بانوی قرن (روایت داستانی از مادر شهیدان حسن، عباس و امیر اسماعیل‌زاده )
تهنیت عشق سلام روایت داستانی از زبان مادر شهیدان عبدالحمید فتاحیان
مادران ۷ شهید سالاری به روایت مادر
مادران ۹ تابنده - شهید کامران گنجی به روایت مادر
مادران ۸ آبا - شهیدان دباغ زاده به روایت مادر
مادران ۶ درضیه - شهید علی شرفخانلو به روایت مادر
مادران ۵ پسرانم برای انقلاب - شهیدان آقا جان لو به روایت مادر
مادران ۳ فرشته ها حواسشان جمع است - شهیدان غیاثوند به روایت مادر
مادران ۲ شهیدان قاضی به روایت مادر
وزن :۱۱۰گرم
شابک :‭‬‭۹۷۸۶۰۰۳۳۰۳۴۹۲
نوبت چاپ :2
سال چاپ :1398
تعداد صفحات :152
قطع :رقعی
وضعیت :انتشار یافته

دیگر آثار نویسنده

حلوای عروسی کد کالا 170

(زندگی نامه داستانی شهید محمدرضا مرادی به روایت مادر شهید)

دسته بندی:
فروست :
کلمات کلیدی: حلوای عروسی زندگی نامه
قسمتی از کتاب

من و معصومه و مش باقر با هم به خواستگاری رفتیم. زهره یکپارچه خانم بود. پدر و مادر و برادر زهره هم بسیار محترم و خوب بودند. بعد از جلسه‌ی اول که من زهره را پسندیدم، محمدرضا سیصدتا سؤال نوشت و گفت: مامان این‌ها رو بدید به زهره خانوم و هر وقت جواب داد بعد من میام. زهره‌ی بنده‌ی خدا جز چند تا از سؤال‌ها همه را جواب داده بود. محمدرضا از جواب‌ها خوشش آمده بود. از همه بیشتر خوشحال بود که با زهره و خانواده‌اش هم عقیده است.