دیگر آثار نویسنده
روایت داستانی از زبان مادر شهیدان عبدالحمید فتاحیان
(معرفی و برشی از کتاب)
روایت مادرانهای از زندگی شهید عبدالحمید فتاحیان دانشجوی شهید دانشگاه تهران که با توجه به تموّل مالی خانواده و کارخانهدار بودن پدر زندگی را بسیار ساده میگذرانده و در ۱۰/۱/۶۷ در شاخ شمیران شهید میشود.
و حال
پسرم! میخواهم از تو بگویم؛ چسان بودن را و چگونه ماندن را و چطور نبرد کردن با نفس و چطور مقاوم بودن را، چون کوه در مقابل دشمن ایستادن را و بالاًخره چگونه شکوهمند سر بر خاک وطن گذاشتن و فائز شدن را...
حمید مثل همیشه با صورت خندان وارد خانه شد و بلند سلام کردو رفت که جورابش را بشوید. وقتی آمد سر میز و مشغول خوردن غذایش شد، گفتم:«پسرم، چرا چکمهت رو گذاشته بودی پشت در حیاط؟ پاهات رو میزد؛ بگم بابات یه شماره بزرگتر بیاره؟» منّ و منّی کرد و گفت:«بهتون گفته بودم که بچههای مدرسه مفید وضع مالی خوبی ندارن. چهارصد تا شاگردتوی مدرسمون هست. هر وقت همهشون چکمه پوشیدن، اون وقت منم میپوشم.»