محصولات مرتبط

مرا بپذیر روایتی از زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
آخرین نقش زندگی هنرمند شهید مجید فرید‌فر از زبان پدر و همسر
عملیات فریب روایت شهید اسدالله قاضی از عملیات و الفجر 8 و چند روایت دیگر
یک قاسم دو کربلا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
دفترچه نیم سوخته خاطرات سرباز شهید مرتضی قربان زاده
سرباز شهر ممنوعه مستند روایی از خاطرات ستوان دوم (افسر گارد جاویدان) مرحوم نجاتعلی اسکندری
متهم دادگاه old bailey (مستند روایی از زندگی عبدالله نوری پور، عضو گروه دستمال سرخ‌ها)
اینجا خط مقدم است رونق تولید در دفاع مقدس به روایت محمود زرگر
چریک خاطرات جانباز حسین فاضلی از گردان ۲۳۱ تانک
پیام‌برِ بهشت روایتی از زبان قاصدان شهادت
برسد به دست امام نامه نوجوانان و جوانان به حضرت امام
حاج قاسم سلام به روایت حمیدرضا فراهانی - عملیات والفجر ۸

دیگر آثار نویسنده

سرباز شهر ممنوعه کد کالا 213

مستند روایی از خاطرات ستوان دوم (افسر گارد جاویدان) مرحوم نجاتعلی اسکندری

نویسنده:
دسته بندی:
کلمات کلیدی: سرباز سرباز شهر ممنوعه روایت فتح انتشارات روایت فتح نجاتعلی اسکندری حسین گلدوست خاطرات
قسمتی از کتاب

شب نهم آبان ماه سال پنجاه و نه واحد اطلاعات کشف کرده بود که دشمن قصد دارد صبح فردا با یک تک سنگین از پل نادری بگذرد و راه را برای عبور لشکرهای پیاده اش به طرف اهواز بگشاید. در همان حال که مشغول گرفتن مهمات و بازدید سلاح ها بودیم، یک استوار بلندقد و بسیار خوش اندام وسط محوطه‌ی گردان ایستاد و با لهجه‌ی کرمانشاهی گفت: «برادرا، دشمنی که فردا در ساحل کرخه با او می جنگید قاتل برادرهای ما و متجاوز به ناموس وطن ماست. هرکس آماده‌ی نبرد پهلوانانه تا شهادته دست یاعلی بده» و دست بزرگش را آوردجلو. نیروها از جا پریدند و دست در دستش گذاشتند، صفوف بعدی دست بر شانه‌ی آنها و همینطور تا چند ردیف مثل گلبرگهای یک گل شکل‌گرفت. همگی از ته دل نعره می‌زدیم یاعلی یاعلی چنان که صدای یاعلی گفتن یگان ما آن شب تا لشکرهای مجاور شنیده شده بود.