فروشگاه اینترنتی روایت فتح

محصولات مرتبط

راه سفید زندگینامه داستانی شهید محمد جعفر حسینی(ابو زینب) مدافع حرم لشکر فاطمیون از زبان همسر
فادیا روایت داستانی جانباز مدافع حرم سخی میرالله قلی
خوابهای ناتمام زندگینامه داستانی اطیاف زییدی همسر شهید محمد شیبانی
فصل رسیدن زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم هادی طارمی
آب برای ماهی‌هاست روایت داستانی عملیات قمحانه از زبان شهید مدافع حرم حسن عبدالله زاده
قاسم حاج قاسم زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم وحید زمانی‌نیا
حکایت زخم ها روایت زخم‌های چهار جانباز مدافع حرم؛ لبنانی، افغانستانی، پاکستانی و ایرانی
معجزه رتیان زندگینامه داستانی جانباز مدافع حرم عباس دهقانی
عباس توام بانو زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم عباسعلی علیزاده
بهار آخرین فصل (مستند روایی زندگی شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی)
اسم تو مصطفاست (شهید مصطفی صدر زاده)
کمی بیشتر بمان (زندگینامۀ داستانی شهید مدافع حرم اکبر شهریاری)
شابک :978-600-330-112-2
وزن :186
سال چاپ :1397
نوبت چاپ :3
تعداد صفحات :216
قطع :رقعی
وضعیت :انتشار یافته

دیگر آثار نویسنده

مدافعان حرم 12 کد کالا 125

بیست سال و سه روز (شهید سید مصطفی موسوی)

دسته بندی:
کلمات کلیدی: مدافعان حرم بیست سال و سه روز شهید سید مصطفی موسوی
قسمتی از کتاب

وقتی خیال سید مصطفی راحت شد که مادر سراغ کارهایش رفته، برگه دومی را از لای کتابش بیرون کشید و به آقا سید گفت: «رضایت نامه دوم. امضا می کنی؟» آقا سید لبخندی زد و گفت: «ای کلک. فکرشو می کردی مامان بیاد نه؟» سید مصطفی لبخندی زد و به امضایی که آقا سید پای برگه می انداخت، نگاه کرد و گفت: «به مامان نگو. باشه؟» آقا سید نگاهی به چهره خندان پسرش انداخت و گفت: «حالا که امضا کردم و خیالت راحت شد، بگو چرا آن قدر اصرار داری بری؟ برو دانشگاه. درس بخون. الآن مملکت ما به آدم های تحصیل کرده بیشتر احتیاج داره. جنگ حالا حالا ها هست.»

چهره سید مصطفی جدی و لحنش جدی تر شد. نگاهی به چشمان آرام پدر انداخت و گفت: «شاید جنگ حالاحالا ها تموم نشه؛ اما ممکنه من عوض بشم. هیچ تضمینی نیست که پنج سال دیگه، دو سال دیگه که درس من تموم شد، اون موقع هم همین آدم باشم.»
فرهنگ پایداری فلسطین، لبنان، سوریه و یمن