ماجرا از آنجایی شروع شدکه در صبحگاه26آوریل 1988 نیروهای مقاومت حزب الله با نفوذ به منطقه هارداو درجن
ناگهان بیسیمچی صدایی غیر منتظره شنید:«میدانم بروجردی آنجاست.میخواهم او را نصحیت کنم. من فرمانده
میدانم بروجردی آنجاست. میخواهم او را نصیحت کنم. من فرمانده دمکرات این منطقه هستم.