پنج سالی از اقامت سیدمحمد و همسرش در لبنان میگذشت. در این مدت چند نوه دیگر به نوههایشان اضافه شده
مقام معظم رهبری آمده بودند دیدنشان. مادرش می گفت: از دوری حسن دارم میسوزم. اشک به چشمان آقا نشست. ز
خاطرات پیـش رو تنها صد خاطره از مردی اسـت که در زندگی کوتاهش مبارزه کرد، صاحب همسـر و فرزند شد، رفا
کنار هم نشسته بودند. سلام نماز را که دادند، گفت: «قبول باشه.» احمد دلش میخواست بیشتر باهم حرف بزنند