خاطراتی از زبان ایرانیان بازگردانده شده از عراق
گفتم کاترینا میدانی انتظار یعنی چه؟ نگاه خیسش را به من انداخت و منتظر جوابم ماند.
« یعنی یک عمر چشمت به در باشد و این در هرگز باز نشود و تو پیر شوی. موهایت سپید شود و نگاهت تا ابد به در بماند. میدانی، نمیآید ولی باز چشمت به در بسته باشد.»
این بار با صدای بلند گریه کردم آن قدر که احساس کردم سبک شدهام.