بدون شک جنایت فرودگاه بغداد نقطه عطفی در دل تاریخ است که سالهابعد اگر بخواهند از زمان شروع نهضت جهان
دوره درهای بسته اسارت ۵ ( به روایت اسیر شماره ی ۹۸۰؛ علی علیدوست قزوینی)
مجموعه کتاب های «آسمان» که بر اساس مصاحبه با همسران شهدای نیروی هوایی نوشته شده و شامل خاطراتی زیبا
اینک شوکران مجموعه ای از مجموعه های انتشارات روایت فتح است که زندگی شهدای جانباز را از زبان همسرانشا
با نگرانی تا کارخانه دنبالش رفتم. اما گفتند خیلی وقت است تعطیل شده و شاید به گردش و سینما رفته است.
اکنون در این روزگار به ظاهر آرام، «غاده چمران» با لحنی شکسته، داستانی روایت می کند
هنوز سال های اول جنگ بود. آدم هایی که آمده بودند هیچ کدام تا به حال یک جنگ درست و حسابی ندیده بودند.
بغلش کردم و داخل آمبولانس نشستیم. توی راه زد زیر گریه. نمی دانم با آن سنش فهمیده بود که این جنازه ی
چگونه می شود عطر حضور مردی را که سال ها است رفته، هنوز در مشام داشت؛ چگونه می شود آنقدر به او نزدیک
شب و نصف شب اومدن ریختن توی خونهت، عوض دست و پا گم کردن، شوهرت رو فراری دادی.
قبل از رفتن یک شب همهمان را دعوت کرد خانۀ خودشان، وقت برگشت، مادر نشست لب باغچه و دستی کشید به گله
بعد از دو ماه که همه در انتظار عملیات بودند، باران شدیدی بارید که باعث طغیان رودخانه شد. پلهای ارتب
عبدالله جمع اضداد بود، هم خشن و جدی، هم رئوف و شوخ و شنگ.
گریختن خانه به خانه به هر جان کندنی که هست ، ادامه دارد.
فشنگ گذار دوید به سمت تانک تا برود بالا. گلولهای خورد به قمقمهام و از دستم رها شد.
ماه رمضان از راه رسیدو من با اینکه نمیتوانستم روزه بگیرم، دوست داشتم سحرها بیدار شومو کنار تو بشینم
این کتاب برداشتی داستانی از زندگی جانباز مدافع حرم، عباس دهقانی است. جوانی اهل گوریگاه که بیشتر روزه
عنوانش را متناسب با شخصیت اول داستانم که از روستا حمایت کرد، «داوِت» گذاشتم. داوت کلم های در زبان کر