محصولات مرتبط

39 کیلو تمام زندگینامه داستانی آزاده جانباز محمدعلی کریمی
باران تشنه خاطرات آزاده جانباز احمد شیدا
تجمع ممنوع خاطرات آزاده جانباز (محمدعلی ملتجائی فرید
افرا زندگی داستانی آزاده مرحوم سید علی اکبر مصطفوی
دوره درهای بسته اسارت ۹ (به روایت اسیر شماره ی۱۰۳۲۱؛ ابوالقاسم عبیری)
دوره درهای بسته اسارت ۸ (به روایت رستم خرمدین)
دوره درهای بسته اسارت ۷ (به روایت سعید اسدی فر)
دوره درهای بسته اسارت ۶ (به روایت اسیر شماره ی۲۹۶۱؛ علی محمداحد طجری)
دوره درهای بسته اسارت ۵ ( به روایت اسیر شماره ی ۹۸۰؛ علی علیدوست قزوینی)
دوره درهای بسته اسارت ۱۱ (به روایت اسیر شماره ی ۳۰۷۹؛ غلام عباس محمد حسنی)
دوره درهای بسته اسارت ۱۰ (به روایت اسیر شماره ی ۸۶۱؛ لطف الله صالحی)
وزن :۱۱۰گرم
شابک :۹۷۸۹۶۴۷۵۲۹۸۸۴
نوبت چاپ :4
سال چاپ :1391
تعداد صفحات :108
قطع :پالتویی
وضعیت :انتشار یافته

دیگر آثار نویسنده

دوره درهای بسته اسارت ۵ کد کالا 19

( به روایت اسیر شماره ی ۹۸۰؛ علی علیدوست قزوینی)

کلمات کلیدی: اسارت درهای بسته دوره ی درهای بسته علی علیدوست قزوینی
قسمتی از کتاب

تا ظهر نزدیک دویست نفر شده بودیم. همه را زیر آفتاب خوابانده بودند. نه درختی بود، نه حتی بوته‌ای که سایبان بشود. آفتاب داغ، مستقیم می‌خورد توی صورتمان. خاک هم داغ بود و می‌سوزاند. لب‌هایم خشک شده بود. حسین که کنار من بود، بلند شد. رو کرد به یکی از سربازهای عراقی و گفت: «یا اخی! انت مسلم؟» سرباز نگاهش کرد و سرش را تکان داد که یعنی «آره!» حسین گفت: «اسقینی شربه من الما» یک‌دفعه قلبم فشرده شد. آقاجان روضۀ عاشورا که می‌خواند، این جمله را از امام حسین نقل می‌کرد. سرباز قمقمه‌اش را درآورد و داد دست حسین.