دیگر آثار نویسنده
مرگ از من فرار می کند (مصطفی چمران)
زندگیاش را نگاه میکنی، میبینی از اولش که راه افتاده، به هرکس رسیده، کف دستش چیزی گذاشته نگاه که میکنی میبینی یک مسیر بلند است که تقریباً از پای تیر چراغ برق سر پولک شروع میشود و تا دانشگاه و بعد تا آمریکا و بعد مصر و لبنان و کردستان و جنوب ایران می آید. در این مسیر بلند مصطفی چمران زندگیاش را تکه تکه می کند و هر تکه را کف دست کسی میگذارد.
گاه حتی کسی را پیدا نمیکند، تکهای را میکَند و کف دست کاغذ میگذارد. انگار زندگی وزنههای مکرری است که او باید از خودش باز کند. گاه وزنهای را به من میدهد گاه به تو، تا آنقدر سبب شود که بتواند تا بینهایت دنبال مرگ بدود؛ مرگی که به قول خودش از او فرار میکند. حالا این تکه های سنگین سربی را کنار هم میگذاریم تا زندگی او را از نو بسازیم. اما مگر این تکههای سنگین می توانند حکایت زندگی او را بگویند؟ زندگیای که آنقدر سبک شد که بتواند مصطفی را پرواز دهد.