دیگر آثار نویسنده
زندگی داستانی شهید مدافع حرم هادی باغبانی
از اتاق که آمدندبیرون، پدر و مادر هادی با سینی قرآن و ظرف آب منتظر بودند. نگرانی دوباره به مریم هجوم آورد. دهانش قفل شده بودو قلبش تند تند میزد. مادر هادی حال مریم را فهمید. گفت:«آیت الکرسی بخون دخترم!» مریم شاید ده بار تا نصفه آیت الکرسی را خواند،اما نمیتوانست آن را تمام کند! مادر
هادی چند بار از زیر قرآن ردش کرد. همه احساس میکردند نگاههای هادی
از اتاق که آمدندبیرون، پدر و مادر هادی با سینی قرآن و ظرف آب منتظر بودند. نگرانی دوباره به مریم هجوم آورد. دهانش قفل شده بودو قلبش تند تند میزد. مادر هادی حال مریم را فهمید. گفت:«آیت الکرسی بخون دخترم!» مریم شاید ده بار تا نصفه آیت الکرسی را خواند،اما نمیتوانست آن را تمام کند! مادر
هادی چند بار از زیر قرآن ردش کرد. همه احساس میکردند نگاههای هادی