دیگر آثار نویسنده
کار یک بار و دو بار نبود. هزاران بار پیش آمده بود. عراقیها میآمدند از کنارمان رد میشدند. ما هم میدیدیمشان؛ حتی سلاحشان را که قنداق تاشو داشت، کلاش بود یا مدلهای دیگر. لباسشان را که سبز یا کماندویی بود یا رنگهای دیگر. هیکل و موهایشان را. گاهی میایستادند و نگاه میکردند، درست بالای سرمان. میگفتیم الان است که ما را به رگبار ببندند. خیلی معمولی میایستادند، نگاه میکردند و بعد میرفتند. «و جعلنا» که میخواندیم، میرفتند.
کار یک بار و دو بار نبود. هزاران بار پیش آمده بود. عراقیها میآمدند از کنارمان رد میشدند. ما هم میدیدیمشان؛ حتی سلاحشان را که قنداق تاشو داشت، کلاش بود یا مدلهای دیگر. لباسشان را که سبز یا کماندویی بود یا رنگهای دیگر. هیکل و موهایشان را. گاهی میایستادند و نگاه میکردند، درست بالای سرمان. میگفتیم الان است که ما را به رگبار ببندند. خیلی معمولی میایستادند، نگاه میکردند و بعد میرفتند. «و جعلنا» که میخواندیم، میرفتند.