دیگر آثار نویسنده
او جوان است، تو جوان تر از او. او عاشق است، تو عاشق تر از او. او دل به بزرگ مردها سپرده است، تو دل به او.
او قاصد بی قرار آن هاست، تو تنها سنگ صبور او. او رنج زندان می کشد، تو رنج تنها ماندن در خانه ی کوچک او. او به رنج ها و زخم ها و نامرادی ها می خندد، تو به خنده ی او می خندی. خنده ی تو این روزها، وقتی دیدنی است که سراپا شور و شوق می شوی در آن لحظه که از شیخ خنده روی خودت حرف می زنی ...