جهان گفت:«قاسم رفت» و عشق گفت:«قاسم آمد.» من و همگان،حرف عشق را به رسمیت شناختیم، آمدنش را باور ک
باورم نمیشد که شهید شده باشم. در دل،ف خدا هزاران بار شکر کردم که بالاخره مرا لایق دید و شهادت را نص
مهمترین چیزی که سعی میکرد رعایت کند، راستگویی بود؛ حتی وقتی به ضررش تمام میشد، دروغ نمیگفت، اگر
از داخل ماشین داشت اسلحه خالی میکرد با دو سه تا بسیجی دیگر. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید چقدر ک
کتاب «شهید غلامرضا رضایی» شماره بیست و سه از سری مجموعه کتاب های «یادگاران» است که به خاطرات خانواده