رفته بود کردستان. یازده ماه طول کشید. نه خبری، نه هیچی.هی خبر میآوردند توی کردستان، چندتا پاسدار را سربریدهاند. رادیو میگفت یازده نفر را زنده دفن کردهاند.مادرش میگفت «نکنه یکیشون حسین باشه؟ » دیگر داشت مریض میشد که حسین خودش آمد. با سر و وضع به هم ریخته و یک ساک پر از لباسهای خونی.
											ارسال با باربری
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
ارسال از طریق پست
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
	
				
				
								
								
								
				
				
		
				
		
				
		
				
		
				
		
				
		
				
		
				
		
				
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.