وقتی علی و بقیه هم گروهیهای او مثل روزهای قبل برای بررسی منطقه و کوهها از وجود اشرار رفته بودند متوجه مورد مشکوکی در هفت شاخ میشوند. اشرار در قسمتی که علی و چند نفر دیگر پیش میرفتند پنهان شده بودند و کمی بعد بچهها را در کمین خود محاصره میکنند.
در گیرودار درگیری و صدای رگبار شدیدی که از کوه میاید ناگهان یکی از افغانستانیها از پشت بیسیم صحبت میکند و مشخص میشود بیسیم بچهها دست آنها افتاده است. او میگوید بچههای تان پیش ما هستند و چیزی تا مرگشان نمانده است…

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.