… تا سال 1338 آبادان بودیم و بعد پدر در پتروشیمی شیراز استخدام شد و همگی آمدیم شیراز. من آن موقع هفت ساله بود. علی هم پسردایی من بود و هم پسر عمهام. زمانی که من در دانشسرا تحصیل میکردم برادرم بشیر که رفته بود تهران تا همافر بشود، برای ما نامه نوشت و خبر داد که علی که برای دورۀ خلبانی رفته بود آمریکا برگشته و در پایگاه شیراز است. من علی را با این که پسر عمۀ من بود زیاد نمیشناختم چون آنها خوزستان بودند و ما شیراز. بعضی عیدها به عنوان دید و بازدید فامیل میرفتیم خوزستان. خانواده پرجمعیتی بودند و ده دوازده تا بچه. علی از من دو سال بزرگتر بود و خواهر و برادرهایش خیلی از او حساب میبردند.
ارسال با باربری
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
ارسال از طریق پست
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.