نیمه شب سیزدهم دیماه 1398 ، ساعت یکوبیست دقیقه بامداد. انگار زمان متوقف شده است. شاید همه منتظریم زمان به عقب برگردد و اتفاق، به گونهای دیگر رقم بخورد، اما در تقدیر حاج قاسم شهادت را نوشتهاند، آن هم به دست شقیترین افراد زمانه.
فرشتهها به پیشواز آمده بودند و لحظه شماری میکردند برای استقبال از عزیز ما،از محبوب قلوب همه آنهایی که دل در گرو مهرش داشتند. استقبال از حاج قاسم سلیمانی که حالا دیگر با افتخار شده است شهید حاج قاسم سلیمانی.
این کتاب قطرهای از دریای بیکران مِهر بچههایی است که شاید هیچکدامشان حاج قاسم را از نزدیک ندیده بودند، اما مادرانشان در گوششان زمزمه و لالایی کرده و خوانده بودند که پهلوانی هست که مراقب ماست و بینهایت مهربان است.
کلمههای این کتاب گوشهای از محبت و علاقه فرزندان این سرزمین به جوانمرد و پهلوان ماندگارشان حاجقاسم سلیمانی است؛ شهید حاج قاسم سلیمانی…
ارسال با باربری
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
ارسال از طریق پست
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.