مردان خانه من

زندگینامه داستانی مادر شهیدان مهدی و محمدعلی جابری

نویسنده: راضیه تجار

150,000 تومان

سالگرد محمد است. سر خاک، زمین خوردن آقا غلامرضا را می‌بینم وقتی آقا بهمن با او حرف می‌زند. جلوی در خانه ما ابوالفضل کاظمی و ناصر کلهر را می‌بینم که جور خاصی نگاهم می‌کنند.
شب هم که مهمانها رفتند دیدم که آقاغلامرضا گریه می‌کند آرام آرام و می‌گوید:
– خانوم مهدی مون هم شهید شد. حواست باشه خیلی شیون و ناراحتی نکنی.
همان جا لرز افتاد به جانم. گفتم «هرچه پتو هست بریزین روم.» امّا توی رگ‌هام تکه‌های یخ شناور بود.

مقایسه

افزودن به لیست دلخواه

دسته: مادران برچسب: جنگ, خانه, خانواده, دفاع, روایت فتح, زندگینامه, شهید, مردان

توضیحات

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.

حمل و نقل و تحویل

ارسال با باربری

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.