عشق فوتبال بود. توپ گیرش میآمد، با بچههای محل تیم راه میانداختند. پای ثابت فوتبالهای مدرسه بود. آخر هم از همین بازیهای توی کوچه، شد عضو تیم جوانان ابومسلم خراسان.
تیمشان توی جام پاسارگاد اول شد. بعد از فینال ولیعهد آمده بود بهشان مدال بدهد، یکی یکی دست میداد و مدالها را میانداخت گردن بازیکنها. محمدتقی نه دست داد، نه گذاشت ولیعهد مدالش را بیندازد گردنش. مدال را خودش گرفت و انداخت گردنش.

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.